بیتوته

شعر و ادب

بیتوته

شعر و ادب

شعر فروغ: شعر شورش، شعر مفهوم و شعر آزادىِ زبان - منوچهر آتشى

فروغ فرخزاد
فروغ در جایى، فروتنانه به نقد شعرهاى سه کتاب اول خود مى‏پردازد و به کسى مى‏نویسد: "... جان! فروغِ این کتاب(ها) یک فروغ ساده و احمق و احساساتى است. اگر فکر مى‏کنى به من شباهت دارد و به هر حال قبولش دارى مال تو"
وى باز در جایى دیگر در مصاحبه با گردانندگان "دفترهاى زمانه" طاهباز مى‏گوید:"من نیما را خیلى دیر شناختم، یعنى بعد از تمام تجربه‏ها و وسوسه‏ها و گذراندن یک دوره سرگردانى و در عین حال جستجو... مى‏خواهم بگویم من بعد از خواندن نیما هم شعرهاى بد زیاد گفته‏ام. من احتیاج داشتم که در خودم رشد کنم. و این رشد زمان لازم داشت... همین طور غریزى شعر مى‏گفتم: شعر در من مى‏جوشید. روزى دو سه تا! نمى‏دانم اینها شعر بودند یا نه، فقط مى‏دانم خیلى به »منِ« آن روزهایم نزدیک بودند..." و بخش آخر این اعتراف صادقانه خیلى هم درست است. همه ما همین گونه حرکت و رشد کردیم، هر چند برخلاف فروغ از چاپ وسوسه‏هاى اولیه‏مان امتناع ورزیدیم.

براى درک و شناخت مسیر شعرىِ فروغ و داورى نهایى بر سخنش (هر چند داورىِ نهایى‏اى وجود نخواهد داشت) باید در فاصله خیزش و فرود او(فرود در اینجا یعنى آماده شدن براى پرواز واقعى) نگاهى دقیق و هوشیار داشت. چون در مورد فروغ سخن آن قدر بسیار - و بیشتر بى‏جا و مناسبت - آورده‏اند که خود همین بسیارگویى‏ها پیله‏وارى بر هنر او شده است. بسیارانى هستند (و بودند) که فروغ »اسیر و دیوار و عصیان« را شاعر مى‏دانستند یا مى‏دانند، و بسیارانى دیگر تنها تولدى دیگر و شعرهاى بعد از آن را. حقیقت، اتفاقاً از این سو، یعنى همین‏ها که درست‏تر مى‏گویند اندکى تیرگى مى‏گیرد. این درست که تنها تولدى دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد او به عنوان شعر واقعى فروغ به ما رضایت و قناعت مى‏دهد؛ اما آیا بین تولدى دیگر و اسیر تا عصیان فضایى تهى و گسلى قاطع وجود دارد، یا به تعبیر دیگر، فروغ از اسارت سه کتاب نخستین خود، ناگهان به »آزادى« تولدى دیگر، به یک خیز پریده است و به کشفى در لحظه توفیق یافته است؟ منتقد هوشیار به این پرسش پاسخ مثبت نمى‏دهد؛ زیرا که بستگى‏هاى آشکارى در میانه مى‏بیند.
نخست باید پذیرفت که: شعر فروغ شعر محتواست نه فرم. از اسیر تا تولدى دیگر و آخرین شعرهاى او، همه جا سیماى درونى فروغ است که جلوه‏گرى مى‏کند و خواننده را در لابیرنت‏هاى حسى و تخیلى خود گرفتار و درگیر مى‏سازد، و اگر فرمى هم براى شعر فروغ قائل شویم، این فرم نه آن فرمى است - که از دیدگاه رؤیایى - موجد محتوا باشد. فروغ در تمامى لحظه‏هاى شاعرى، به نوعى و تعبیرى متفاوت و با مراتب مختلف، شورشى باقى مى‏ماند. راه و مراحل رشد این شورش، راه و مراحل رشد شعر فروغ است، و دریافت و درک این شورش درک و دریافت غایت شعر اوست.

ادامه مطلب...
نظرات 1 + ارسال نظر
فراز دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:15 ب.ظ

شب دوباره رو در رو یک نگاه با یک سیب
سهم من دو شب چشمت سهم چشمها یک سیب
احوال شاعر سیب و بهشت. از شعرای قشنگ خودتم تو سایت بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد