ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
... و دکمههای دلم را دوباره وا کردم
و خاطرات تو را با شب آشنا کردم
تو را به پشت درِ عقدههای خود بردم
و سفره دلِ خود عاشقانه وا کردم
به خود نهیب زدم:«گوش آشنا اینجاست»
و خاطرات تو را یکبهیک صدا کردم
عجیب در دل من آتشی مهیا شد
به روی آتش دل خویش را رها کردم
و خواندمت که:«تو را عاشقانه میخواهم»
و روی گفته صبورانه پابهپا کردم
جوابی از تو نیامد، دلم کمی لرزید ؛
نشستم و به دلم ناشیانه «ها» کردم
دوباره زمزمه کردم که:«دوستت دارم»
و پشت پاسخِ پلکت خدا خدا کردم
سکوت چشم تو در من هزار غوغا کرد
ولی دوباره دلم را به سینه جا کردم!
دو پلکِ ساکتِ چشمت پرید و خندیدی
و من به جشن شبم های و هو بپا کردم
...و زنگزد و مناز خواب خود پریدم، وای
«الو... سلام، شما؟!...» هی شماشما کردم
کسی جواب نداد ، این من و غزل تنها
و خط به خط همه شعر جا به جا کردم
...و دکمههای دلم را یکی یکی بستم
و کفشِ خواب عجولانه تا به تا کردم
علی جهانیان ۵/۴/۸۱
از شعر قشنگ و دوست داشتنیت ممنون! موفق باشی
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
اگر به خانه من آمدی ای مهربان چراغ بیاور...!
واقعا قشنگ بود . مرسی
دوست خوبم سلام . برنامه با سندباد اختصاص داره به نوشته های خود شما . وقتی از مطالب خودت در وبلاگت نوشتی خبرم کن . شاد باشی .
زمان پخش برنامه ای که از وبلاگ شما در اون خونده شده رو بهتون اطلاع خواهم داد . نوشته قبلی من مال شما نبود . اشتباه شد . ببخشید .
من نمی توانم نام این نوشته را شعر بگذارم ولی بسیار روان و زیبا بود. البته امیدوارم از نوشته های من دلخور نشوید.
شعرهای زیبایی بود
موفق باشی
تینا
سلام
همون اول گفتن گفته بودم قشنگه اگه لطف کنی از غزلهای تازه ات هم بذاری عالی میشه
سلام خیالی عالی بود علی جووووووووووووووووون