بیتوته

شعر و ادب

بیتوته

شعر و ادب

شعر (شهیر کنعانی)

از  دلهره تو دل بریدن حیف است

حتی نفسی بی تو کشیدن حیف است

زیبای من آنگونه که تو می خندی

یک سینه برایت ندریدن حیف است

با هر تپشی دلم به من می گوید

بی عشق تو یکبار تپیدن حیف است

بی چیزم و عاشقم ولی ناز تو را

با دادن جانم نخریدن حیف است

ای تازه ترین ، بهار در خنده توست

اما گلی از لب تو چیدن حیف است

شیرینی لبهای تو را باید گفت

طعم دهن تو را چشیدن حیف است

در چشم تو آبروی دنیا جاری است

یک قطره زچشم تو چکیدن حیف است

ذات تو بهشت است ،بهشتی که در آن

یک شعله آتش آفریدن حیف است

تصویر تو از جنس خیال و رؤیا است

بر صورت تو دست کشیدن حیف است

من خسته نمی شوم ،هرچند به تو

سخت است رسیدن ،نرسیدن  حیف است

بگذار که تا ابد بخوابم در تو

از خواب تو یک لحظه پریدن حیف است

 

                                          زمستان 82
نظرات 6 + ارسال نظر
دختر ایرونی شنبه 26 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:39 ق.ظ http://dokhtar-e-iran.blogfa.com

از خواب تو یک لحظه پریدن حیف است

خیلی قشنگ بود ُ اینبار من یکی که کلی از شعرت خوشم اومد . دست مریزاد . خدا قوت

شاد زی

علی فرهمند یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:32 ب.ظ

سلام :
کاملا عشقولانه و با احساس. علی جون موفق باشی

وحید دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:28 ب.ظ

بیتوته را نخواندن هم حیف است!!!
شعر بسیار زیبایی بود. احسنت.

مینا جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:35 ب.ظ

خیلی قشنگ بود کاملا وزنش مطابق با شعر ی که الان یادم نمیاد مطابقت داره.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:21 ب.ظ

ALIZZZZ یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:42 ب.ظ

شهیر جان شعر هات داره منو دیوونه می کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد