بیتوته

شعر و ادب

بیتوته

شعر و ادب

سلامی دوباره...

فرصت کوتاهی دست داد تا دور از دغدغه های امروزی ام بتوانم نظرات شما دوستان عزیزم را بخوانم.سرباز

تنها دلیل نوشتن این مطلب تشکر از تمامی دوستان عزیزیه که همیشه همراهم بودند.

امیدوارم هر چه زودتر بتوانم به روال عادی نوشتن در « بیتوته » برگردم.

باز هم سپاس ...

منتظر دیدار دوباره شما در بیتوته ای دیگر می مانم.

صبور باشید و آرام و سربزیر و سخت.

« بیتوته »

 

موقتا خداحافظ !!!

سلام دوستان عزیز ...

مزاحم شدم بگم شاید تا چند وقتی دیگه نتونم مطلب بزنم...البته من اینقدر سبز نیستم

بعد از سالها خدا قسمت کرده برم شمال ولی قسمت ما معمولا یه جور دیگس ...

با اجازتون فردا دوشنبه (۴/۲/۸۵) دارم میرم خدمت (بندر انزلی)

امیدوارم هر چه زودتر بتونم مطلب بزنم...

خوشحال میشم اگه توی نظرات هر چی دوست دارین بنویسین

گاهی وقتا خوندن این مطالب برام از همه چی قشنگتره...

به امید دیدار دوباره در بیتوته ای دیگر

                                     علی جهانیان

شعر (علی جهانیان)

شبی دیگر از خاطراتم گذر کن ...

کمی با من...اما نه! با خود خطر کنشاید رد پایی ...

دگر کوچه طعم حضورت ندارد

در این شام حسرت ز نایش گذر کن

غریبی که حتی تنش موطنش نیست

منم، فرصتم را غریبانه تر کن

در این سالیان غزلکش نباید

بمیرم؛ به مرداب شعرم سفر کن!

به مردابی از شک و تردید و حسرت

کمی مهلت مرگ را بیشتر کن

عزیزم ! از آغوش خود می گریزی؟

بیا مادر شعر را بارور کن .

***

در این فرصت مانده، بر من بباران

و آغوش پرخواهش کوچه تر کن

من عمری به پای نگاهت شکستم

شبی را به پایم در این خانه سر کن.

                                       (علی جهانیان ۳۰/۱/۱۳۸۵)