ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
... نمی توانستم باور کنم؛
مردی را که به استناد شناسنامه اش
در بهار مرده است
در بهمنی برویانی .
سکوت کردم
تمام آن شب را
که از زبان من گفتی !
معصوم پر امید !
زیبای پر یقین ...
شاید تنها با دست پر سخاوت خورشید
رویای مانده در ته چاهی
عروج خواهد کرد!
شاید تنها با دست برکت باران
علف
پیراهن زمخت زمین را
از تن به در می کرد!
اکنون چشمانم
حدود ساعت ۹ را مومن اند؛
و دستانم تمام روز و شب هفته را
به رسالت
پنج شنبه ها
می اندیشند.
کیستی؟...
که دعای مادران در چشمانت
کُر می خورند؛
و صبر پدران در اشکت .
حالا
آنقدر عاشقم
که تمام دلم را
می توانم
یکجا بگریم.
آنقدر عاشق؛
که همبازی ستاره هایت باشم.
آنقدر عاشق؛
که وسواس لکنت کلماتت را بشنوم!
آنقدر
که می توانم
عاشقت باشم...
(علی جهانیان ۶/۱۱/۸۵)
سلام.نمیدوونم چطوری بگم.واقعا نوشته هات خوندنی هستن.خیلی برام جالب بودن.خوشحال میشم به منم سری بزنی و با نظراتت منو راهنمایی کنی
بازم میام........
مبارکت باشد
برادر
عاشقی
این نابترین لحظاتی که تکراری
برایش نخواهد بود
به درستی دریاب
هر دویتان مبارکتان باشد
salam ali jan
bizahmat in matno doros kon akhe khoob nayoftade
سلام
نویسنده های روس رو دوست دارم ولی علی صالحی چیز دیگه ایه
من بعد از مدت ها آپ کردم
سلام با معرفت .البته باکه نه ولی بی هم نه براچی یه سر به وبلاگه من نمیزنی؟مگه دیگه شعرنیاری واسه نقد
خیلی باحالی
سلام قربان
کم پیدایی ببینیمت
شما رو لینک کردم
سلام
نوکرم آقا
مشتاق دیدار هستیم
ممنون