هان این شبح منم که به دیوار می کشی؟
که انگار بر دلش تب آوار می کشی ؟
من از همان حوالی آغاز مرده ام ...
بیخود به دور حادثه دیوار می کشی .
من سالهاست مرده ام ای مرد گوش کن :
تو انتظار غیرت مردار می کشی؟!!
در من عقاب بلهوسی پر نمیکشد
وقتی به پشت پنجره ها سار می کشی
***
انگار مردنی است از اینگونه قسمتم ...
بر آسمان سینه ی من دار می کشی.
آری منم همان که به پایان رسیده است
« با من رفیق هر شبه سیگار می کشی؟!»
علی جهانیان ۶/۴/۸۰ |