( شعر ـ علی جهانیان‌)

چه دردی دارد امشب مادر شعر ...

که تا دنیا بیاید دختر شعر...

چه دردی؛ آه و اشک و درد و فریادغزل

چه می آید خدایا بر سر شعر؟!!

زبانم لال شاید ... های بس کن

خدایا دور کن از من شر شعر.

چه پر بودند آن شب دستهایم

چه خالی بود آن شب بستر شعر

هوای گرم آغوشش رساندم

به عمق کوچه های باور شعر

***

غزل می خواهم امشب دخترم را

کمک کن بانوی بارآور شعر

هزاران شب از این قانون گذشته است

که می خوابیم با هم در بر شعر

خدایا! می شود امشب نمیرد؟!!

خدایا می شود بر دفتر شعر ...

«غزل» با من بماند پا بگیرد

به دستش وا شود بال و پر شعر؟

***

دوباره جیغ و اشک و درد و فریاد

تکان و گریه و چشم تر شعر...

به دنیا آمدی شعرم ولی آه

چه دردی دارد امشب مادر شعر؟!!!

                                          (علی جهانیان    ۲۰/۱۰/۸۱)