چند طرح و کاریکلماتور از دوست عزیزم « صدرا صادقی » :
***
هر گاه از دستگاه همایون بیرونم می کنند؛
دلم شور می زند.
***
این روزها
حتی کویرها هم
از عطش بیمارند.
***
تنها وقتی عشق می بارد
بند دلم پاره می شود
و لباسهایت خیس.
***
در پس هر دیوار
هزار دیدار
از برای هر دیدار
هزار دیوار
***
راز آینه با تو چیست؟
که در هر دو
یک چیز را می بینم؟
***
آنقدر ترک کردم ؛
تا معتاد شدم.
***
با باد شانه می زنم گیسوانت را
و با رود می بندم!
با شب که میان گیسوانت آشیان دارد
چه می توانم کرد؟
***
اگر من نبودم
هیچ کس به تو سوگند یاد نمی کرد!
حال تو بگو
کدام محتاج تریم؟
|