شعر (علی جهانیان)

 

من چندمین مسلول بند سرنوشتم ؟

وحشی ترین صید کمند سرنوشتم

دارد خدا بر ریش من می خندد اما ...غریبه

مبهوت محض نیشخند سرنوشتم .

دیوار ما کوتاست این هم از خدا که

هم می زند در چای قند سرنوشتم

این زندگی مانند جان کندن غریب است

در اضطراب چون و چند سرنوشتم

یک اتفاق ساده در فکر رسیدن

دارد می افتد از بلند سرنوشتم

ای کاش می شد بار دیگر سربگیرد

کرمان برای شاه زند سرنوشتم

هردم بگوئید این بهانه ست آن بهانه ست

دیوانه ی اخلاق گند سرنوشتم

انگار از اول به من حبس ابد خورد

من چندمین مسلول بند سرنوشتم ؟!

 

                                            ( علی جهانیان      ۱۴/۱۲/۸۵)