به همراه عزیزم «شهیر کنعانی»
و مست مست خودش را به کوچه ول می کرد
و هر چه فحش بلد بود بار دل می کرد.
جنون حکایت مردی که روز و شبها را
برای داشتنت با خدا دوئل می کرد.
(علی جهانیان ۱۳/۰۲/۸۶)