وابسته است، گذرا میداند. او احساس میکند، در کره زمین عشق موجود نیست و این تنها شرایط عاشقانه است که ما را دچار توهم میکند.کارگردان فیلم «بای سیکلران» فیلم جدید خود و «نوبت عاشقی» را یک دوگانه سینمایی میداند و میافزاید: این دو فیلم همدیگر را تکمیل میکنند، بیآنکه یکدیگر را تکرار کنند و جالب اینکه هر دو از عشق و نسبیت حرف میزنند. هر دو در خارج از ایران ساخته شدهاند، (نوبت عاشقی در ترکیه) و نمایش هر دو فیلم در ایران ممنوع است!!!
![]() |
![]() |
در اوایل سال ۱۳۸۳ خسرو نشان جایگزین مجید شریف خدایی در سمت ریاست مرکز هنرهای نمایشی شد. خسرو نشان پیش از این مدیر کل اداره فرهنگ وارشاد اسلامی خوزستان بود. جشنواره ایران زمین در زمان مدیریت او پایه ریزی شد.
با رفتن مجید شریف خدایی از مرکز هنرهای نمایشی، وضعیت ریاست مرکز ملی تئاتر وابسته به یو نسکو(ITI) نیز مشخص نیست. گویا رئیس مرکز ملی تئاتر بایستی سمت دولتی نداشته باشد. در جامعه تئاتری این نظر که بهترین فرد برای ریاست مرکز ملی تئاتر، مدیرعامل خانه تئاتر می تواند باشد، بسیار رایج است.
از اقدامات خسرو نشان در مقام ریاست مرکز هنرهای نمایشی، تسویه حساب با گروههای نمایشی بود که طلب برخی از آنان بیش از دوسال به درازا کشیده شده بود.
اقدام دیگر مرکز هنرهای نمایشی، کاهش اجراهای تئاتری تا سقف ۱۵ روزبود تا نوبت اجرا به تمامی گروههای نمایشی که مدت طولانی در انتظار بودند، برسد.
بدین منظورقرار شد که تماشاخانه مهر متعلق به حوزه هنری و تالار مولوی متعلق به دانشگاه تهران با مرکز هنرهای نمایشی همکاری کنند، اما حوزه هنری از این همکاری سرباز زد و نمایش برفراز برجکها در تالار مولوی با مشکل روبرو شد.
شایعه اجراهای تئاتری با قرارداد گیشه از دیگر مسائلی بود که بازتابهای تندی را به همراه داشت که کار به اعتراض در نزد وزیر ارشاد در مراسم پایانی نخستین همایش آئین های عاشورایی کشید و خانه تئاتر نیز علاوه برصدور بیانیه اعتراض آمیز در مجمع عمومی آخر سال خود به شدت آن را محکوم کرد.
آخرین تصمیم مرکز هنرهای نمایشی در سال ۱۳۸۳ واگذاری سالن های نمایش به گروههای تئاتری بود.
اعتقاد به گفتگو و نقش فرهیختگان و هنرمندان و فرهنگیان در تولید فکر و اندیشه و هنر و بستر سازی برای ارائه آن به مخاطب و جامعه از جانب دولت، سرآغاز جهش فرهنگی در سال ۱۳۷۶ شد؛ تا جایی که عطاء الله مهاجرانی اولین وزیر ارشاد دولت محمد خاتمی اعلام کرد که اهالی فرهنگ و هنر میزبان و سیاستمداران میهمان آنها هستند.
تئاتر نیز مانند سایر جریانات فرهنگی و هنری در دولت محمد خاتمی با شاخص های ۱- ترغیب جوانان به مشارکت در عرصه هنری ۲- بازگشت پیش کسوتان به صحنه ۳- احترام به تنوع آرا و گونه های مختلف تئاتر ۴- ایجاد حق انتخاب برای تماشاگر کار خود را آغاز کرد. ولی تئاتر هم مانند آنها دچار فراز و نشیب هایی شد، ولی هیچ گاه به نقطه قبل از دولت خاتمی برنگشت.
![]() |
![]() بهرام بیضایی پس از نزدیک به بیست سال دوری، در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی به صحنه تئاتر آمد |
در این دوران بهرام بیضایی پس از نزدیک به بیست سال دوری به صحنه تئاتر آمد و صحنه های تئاتر شاهد حضور پیش کسوتانی مانند حمید سمندریان، علی نصیریان، بهزاد فراهانی، رضا ژیان، مهدی هاشمی، حمید مظفری و... بود.
دوران هشت ساله خاتمی علاوه بر بازگشت پیش کسوتان تئاتر به صحنه، زمینه رشد و شناخت نیروهای جوان و تازه مانند محمد یعقوبی، حامد محمدطاهری، جلال تهرانی، اصغر دشتی، پانته آ بهرام و... را فراهم کرد.
استقبال تماشاچیان در سال های اولیه نشان دهنده این موضوع بود که با تنوع آرا و گونه های مختلف تئاتری و اعتماد به پدیدآورنده های آثار هنری می توان به رشد تئاتر امیدوار بود.
انتخاب موضوعات نمایشی که مردم در اجتماع با آن درگیر بودند، نقش مهمی را جهت رشد تماشاچی در تئاتر دارا بود. افزایش تعداد نمایش ها و کاهش تعداد تماشاچیان دلیل خوبی در این باره است.
گرایش به تئاتر ژورنالیستی و فاصله گرفتن از تئاتر اندیشه در این دوره نیز به چشم خورد. حضور بازیگران تلویزیون وسینما در کنار بازگشت بازیگران قدیمی تئاتر از سینما و تلویزیون به صحنه از نکات قابل توجه این دوره و جایگاه تئاتر در میان بازیگران است.
با توجه به اینکه محمد خاتمی نظریه گفتگوی تمدن ها را مطرح کرده بود و تئاتر مناسب ترین گونه هنر در این زمینه است، عدم اختصاص بودجه مناسب به تئاتر از نکات قابل انتقاد به دولت خاتمی است.
(1)
ریزش باران بربرگ ها ،
به یادم می آورد ، رازی را که بهار، سالیان دوردرگوشم زمزمه کرد.
(2)
نه عاشق شدم درجوانی .
نه بادبادکی ساختم درکودکی.
تنها، زیستن را،درمیان شعرهایم،
به تجربه نشستم.
(3)
به قله نگاه می کنم.
برف ها برستیغ کوه وغم ها در دلم.
تابستان است ،برف ها آب می شوندوغم هاهم چنان مانده.
به قله نگاه می کنم.
برف ها برستیغ کوه وغم ها دردلم.
اردی بهشت 1384
(4)
وباران.
لرزش دستان کدامین کس است ،
که تنگ ماهی مرا ،بی حواس، این سو و آن سو می برد.
(5)
سه شنبه صبح.
لرزش دل ودست.
تجربه ی ساده ی عاشقی.
حسی کور،که هنوز به اسارت زنجیرعقل درنیامده است.
16/12/1383
(6)
زنده گی چیزبی مزه ای است؛
باید،
آرام آرام مزه شود.
(7)
بادبادک درانتظارباد بود ، تاپروازکند.
باران آغازشد.
(8)
غزل می سرایم.
چراکه نیستی.
می ترسم بیایی وچشمه ی شعرهایم خشک شود.
(9)
درپایان هرجمله،علامت سوالی گذاشتم.
نمی دانستم،روزی نشانه ها، حلقه ی دارم خواهند شد.
دیگر سوال هم نمی کنم.
(10)
ماه این شب ها،
نیمی تاریک ونیمی روشن.
هم چون خویشتن، در همیشه ی زنده گی.
خرداد1384
(11)
درروزگار سردوسکوت؛
که سازهالال شده اند.
درروزگاریأس ویاس کاغذی؛
که سایه،همراهی رانازمی کند.
درروزگار شک وشب؛
که زنده گان،مرگ راطراحی می کنند.
سازکج کوک شب نوازان درگوشم زمزمه می کند :
"دریا نیزمردنی است."* خرداد 1384
تقدیم به علی قاسمی نژاد
(12)
لجاجت آسمان ها با من.
لجاجت من بازمین.
سر سختی هایم.
چیزخوبی در این میانه نمی بینم .
31/4/1384
پی نوشت:
*. برگرفته از شعر "مرثیه برای « ایگناسیو سانچزمخیاس »" ، ترجمه ی احمد شاملو، مجموعه آثار، دفتر دوم ، همچون کوچه ای بی انتها ، انتشارات نگاه، چاپ ششم، 1382