ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
همه
در بند دو خط فریادنددرد،
کمبود ورق کاغذ نیستمطلب
این نیست که انشا دادندآی
آقای معلم بنویسبنویس
آینه ها آزادندتا
نخوردی سر خط کش بنویسبنویس
آب به بابا دادندبنشین
دست به سینه که کتابدفتر
و مدرسه بی بنیادنداین
همه قصه نوشتند آخرباز
هم آب به بابا دادند
با
همه وسعت این تخته سیاهآب
و بابا همگی بر بادندگر چه در ظاهر هر پنجره ای لطف و صفااست
پشت
این پنجره ها ، زوزه بادی تنهاستگول
چشم تر این پنجره ها رانخوریداشک
شیشه فقط از ترس ظهور سرمااستماه
و خورشید همه شیشه نوازند ولیباد
تا آخر سرمای زمستان با ماستبشکن
ای پنجره بگذار که بادی بوزدبیش
از این ماندن تو مانع پژواک صدااستشهیر کنعانی
منم امروز شروع کردم
تولدتون مبارک
با سلام....
امیدوارم شروع خوبی داشته باشین...
شعرهای خوبی بود موفق باشی
شعر های قشنگی بود.امیدورام شاهد اشعار زیباتری از شما باشیم. موفق وسربلند باشید.
به نام پروردگار زیبائی ها
درود بر تو ای شهیر جان
زیبا شعری سرودی و دلم را بردی
باید بر تو درودی و مهرم را بردی
امید بر تجلیت نعمت بر کنعانی جان
جانم گل فروغی و شعرم را بردی
ذره ای ز غبار هستی
بنده ای به تراب مستی
خاکپای علم و هنر : بهمن سلطانی
۱.شروع وبلاگ نویسی ات را تبریک می گم
۲. منتظر شعر ها و نوشته های بعدی تو و دوستان هستم