بیتوته

شعر و ادب

بیتوته

شعر و ادب

شعر (علی جهانیان)

 

یعنی که قطب های جهان می خورد به هم ؟!

... یا پلک های روشنتان می خورد به هم؟

تقدیر با حضور تو بی شک تصادفی استنگاه

آمار و احتمال جهان  می خورد به هم.

آنجا که نام توست دلیل رسیدنم؛

تردید کار وقت و زمان  می خورد به هم

در چشم توست شهوت صد رود پر خروش

قانون عشوه های زنان می خورد به هم

تصنیف مقدم تو درختان سروده اند

آنجا که برگ برگ خزان می خورد به هم

مانند کودکی همه ام گوش می شوم

لب های تو که با هیجان می خورد به هم

کنکاش پر حرارتشان اتفاق نیست

وقتی دو دست سرد جوان می خورد به هم

...

این بار هم نشد که بگویم ... - صدای مرگ -

دستان در که ناله کنان می خورد به هم.

 

                                   (علی جهانیان        ۲۷/۳/۸۶)