بیتوته

شعر و ادب

بیتوته

شعر و ادب

همان داستان همیشگی (نمایشنامه)


داریو فو ـ فرانکا رامه

همان داستان همیشگی

ترجمه: نازنین قازیاری

 

موسیقی : ( نور برروی زنی که بر سکوی پایین صحنه به پشت دراز کشیده و به خود می پیچد ودر تقلاست  می تابد.)  

نه نه خواهش می کنم ! خواهش می کنم دست نگه دار ! اونجوری نه ، نفسم در نمیآد ! داری منو لِه می کنی . بسه، میشه گردَنمو لیس نزنی ؟ نه تو گوشمم نه ! آره گفتم که این کار رو دوست دارم . . . و دوست هم دارم. . . ولی نه اینکه زَبونت وِز وِز کنه اون تو ، مثل تخم مرغ بهم زن . و خودت هم نتونی کنترلش کنی . وای خدا مگه تو چند تا دست داری ؟ بذار نفس بکشم . .نفسم دَر نمی آد ! بلندشو از رو من !

(زن می نشیند، انگار که خودش را از زیر مرد آزاد می کند .)

اوف ف ف ! بالاخره ! دینگ دینگ ! (سپس مثل صدای داور در رینگ ) بر گردین سرِ جای خودتون!( بعد رو به مرد) به این میگی عشق بازی ؟ بله اتفاقا من از عشق بازی لذت می برم ولی فکر نمی کنی یه کمی عشق هم باید توش داشته باشه؟ اوه درسته . البته . من رُمانتیک و حساسم . تو لازم نیس این حرفو بزنی. . . پس اینو چی میگی . . . من مثل یه ماشین پینبال نیستم . نمی تونی یه پولی تو سوراخ بندازی و شروع کنی به حمله کردن و انتظار داشته باشی که تمام چراغ هام روشن بشه، با خشونت رفتارکنی و من هم خودمو یه وَری کنم , می بینی؟

(با دلخوری ،می ایستد .)

دانلود متن کامل نمایشنامه...





ماری-ولادمیر ناباکوف(هفتان)

mari_velademir nabakof

در ستایش یک عشق نافرجام

قبل‌التحریر: به پیشنهاد خسرو یکی دو هفته‌ای می‌شود که یک بخش جدیدی را در ایرانشهر شروع کرده‌ام و در آن هر روز در ستایش یک‌سری پیشنهادهای فرهنگی ـ هنری می‌نویسم. از اینکه چه کتابی بخوانیم و چه فیلمی ببینیم و به تماشای چه تئاتر و نمایشگاهی برویم. یک جورهایی شبیه به‌ همین وبلاگ. در طراحی جدید اینجا هم می‌خواستم یک بخش مجزا برای آن نوشته‌ها اضافه کنم اما راستش ترسیدم بعد از مدتی وبلاگ‌ام را خراب کند؛ اینکه هر روز در دام آپدیت کردن آن ستون کذائی بیافتم و از نوشته‌هایی که صرفا برای اینجا می‌نویسم جدا بیافتم.
با این حال فکر می‌کنم بد نباشد هرازچندگاهی از آن نوشته‌ها کمک بگیرم برای به‌روز کردن اینجا، مخصوصا وقتی که فاصله‌ای می‌افتد و آن حس ناب وبلاگ‌نویسی در روزمرگی گم می‌شود.
ادامه...

داستایوفسکی- رمان شبهای روشن



داستایوفسکی
داستایفسکی، فرزند دوم پزشک ویژه مستمندان، در مسکو به جهان آمد. ظاهراً نخستین سال های زندگیش در محیطی محصور و منزوی سپری شد. پدرش مردی تندخو و مستبد و مشروبخوار بود و با این همه با توجه به معیارهای زمانه از تحصیلات عالی برخورداری داشت؛ مادرش زنی فرهیخته تر از پدر و از خانواده ای اصیل بود. خانواده داستایفسکی، به جز خواندن انجیل، به مطالعه ادبیات روسی و مهمترین نشریه های روز دلستگی داشت. احتمالاً برجسته ترین خاطرات دوران کودکی داستایفسکی تماشای نمایش چپاولگران شیلر به سن ده سالگی است. کیفیت های نمایشی این اثر و دعوی آزادی رمانتیک گونه آن معنایی ماندگار و عمیق بر داستایفسکی نویسنده بر جا گذارد. مستغلاتی فقرزده نیز که پدر او در 1831 به چنگ آورد و شامل دو روستای استان تولا بود و در آن خانواده داستایفسکی تعطیلات سالانه خود را می گذراند تأثیری همسان بر او داشت. حضور در این مستغلات نخستین آشنایی واقعی داستایفسکی با مردم روس بود که بعدها بسیار فصیح پیرامون آنها به نوشتن پرداغخت. از آثار شیلر و استان نکبت بار تولا درونمایه ها و رویدادهایی بیرون تراوید که ذهن داستایفسکی را در سراسر زندگی به خود مشغول داشت و تأثیر عمده خود را در آخرین رمان او، برادران کارامازف، برجا گذارد.
به سال 1837، دو سالی پس از مرگ پدر، که ظاهراً به دست دهقانان خود کشته شد، مادرش درگذشت. داستایفسکی در مؤسسه مهندسی نظامی سن پترزبورگ به تحصیل پرداخت و هرچند در آنجا به تحصیل رشته فنی مشغول بود اما ظاهراً بیشتر وقت خویش را منحصراً به مطالعه آثار کلاسیک روسی و نیز آثار برخی نویسندگان گوناگون اروپایی (از والتر اسکات تا هوفمان و دوکوئینسی و بالزاک) اختصاص می داد. در این هنگام به مسائل فوق طبیعی و ترسناک دلبستگی داشت. پس از اتمام دوره مهندسی و فراغت از خدمت نظام یکسره به ادبیات روی آورد. داستایفسکی در 1846 بی درنگ به دنبال انتشار نخستین کتاب عمده خود، بیچارگان، ترجمه اوژنی گرانده، اثر بالزاک، را منتشر کرد. بیچارگان با تحسین بسیار از جانب منتقد برجسته، و.گ.بلینسکی، مواجه شد و کمابیش یک شبه نویسنده آن در ادبیات روسی تثبیت گردید. اثر دوم او به نام همزاد (1846) موفقیت اثر نخست را تجدید نکرد. داستایفسکی در همین زمان با به کار گرفتن درونمایه هایی همچون قدرت افسانه (ارباب، 1847) و قدرت رؤیا (شب های سفید، 1848) به تجربه های ناموفقی دست یازید. در اواخر دهه 1840 به گروه پتراشفسکی راه یافت و در بحث های آنان پیرامون سوسیالیسم آرمانی و انقلاب شرکت جست. او به یقین از چنین عقاید زمانه تأثیر پذیرفت، هرچند آثارش عاری از موضوع هایی است که نشان دهد او صادقانه به آرای انقلابی پرداخته است. داستایفسکی همراه با دیگر اعضای گروه پتراشفسکی دستگیر شد، به زندان افتاد و در دادگاه نظامی به اعدام محکوم گردید. اتهام عمده او این بود که نامه معروف بلینسکی را به گوگول به صدای بلند در یکی از نشست های گروه خوانده است.
ادامه...    


فایل پی.دی.اف
«شبهای سپید»

صمد بهرنگی

صمد بهرنگی
"صمد بهرنگی" در دوم تیر ماه 1381 در محله چرنداب تبریز ، کوچه اسکویی در خانواده ای که فقر در خانه شان چمبره زده بود ، متولد شد ؛ او که از همان کودکی با فقر زاده شده بود ، روحش با فقر عجین شد و تا آخر عمر نیز به مردم طبقه ای که از آن برخاسته بود، پشت نکرد. سال 1325 نام او را در مدرسه 21 آذر نوشتند ، سال های مدرسه می گذشت و روح "صمد" از رنجی که مردم طبقه اش می کشیدند ، رنج می برد و همین مساله برای او دردسرهایی نیز در پی داشت ، سال 1331 به دبیرستان "تربیت" تبریز راه یافت ، اما دست از بحث های داغ پیرامون مسائل روز بر نمی داشت ، به طوری که همین امر مادرش و پدرش را
واداشت که به شکل جدی به او تذکر بدهند و او را از راهی که برگزیده بود ، بازدارند. سال 1334 به دانشسرای مقدماتی راه یافت...
ادامه ...

گنجشکک اشی مشی (به یاد فرهاد)

گنجشکک اشی مشی
به یاد «فرهاد مهراد» در سالروز رفتن او -

گروه فرهنگی ، نگار گوهری – هشتم شهریور سومین سالروز خاموشی آوازه خوان شهیر ایرانزمین ، «فرهاد مهراد» است.

توی قاب خیس این پنجره ها عکسی از جمعه غمگین می بینم
چه سیاهه به تنش رخت عزا تو چشاش ابرای سنگین می بینم
داره از ابر سیاه خون می چکه جمعه ها خون جای بارون می چکه

نفسم در نمیاد، جمعه ها سر نمیاد کاش می بستم چشامو این ازم برنمیاد
داره از ابر سیاه خون می چکه جمعه ها خون جای بارون می چکه

عمر جمعه به هزار سال می رسه جمعه ها غم دیگه بیداد می کنه
آدم از دست خودش خسته می شه با لبای بسته فریاد می کنه
داره از ابر سیاه خون می چکه جمعه ها خون جای بارون می چکه

جمعه وقت رفتنه موسم دل کندنه خنجراز پشت می زنه اونکه همراه منه
داره از ابر سیاه خون می چکه جمعه ها خون جای بارون می چکه


این ترانه تنها یکی از جاودانه هایی است که شعر آن را شهیار قنبری ، آهنگ آن را اسفندیار منفردزاده و فرهاد خواند .

ادامه مطلب را از اینجا بخوانید...

داستان کوتاهی از پیتر بیکسل

یک داستان کوتاه، خیلی کوتاه...

کتابی می خواندم به نام"آمریکا وجود ندارد!" مجموعه داستان های کوتاه پتر بیکسل، نویسنده آلمانی که بسیاری او را استاد کوتاه نویسی می دانند. درون مایه داستان ها بیشتر تنهایی آدم ها هست و نداشتن مخاطب و دوری آدم ها از یکدیگر حتی وقتی به هم نزدیکند. فکر کردم شاید بد نباشد لذت خواندن یکی از داستان های این مجموعه را با شما قسمت کنم.


مردان

دختر نشسته بود انجا. اگر کسی می پرسید از کی، جواب می داد:((همیشه، من همیشه اینجا می نشینم.))
او اینجا منتظر است. منتظر یک دوست، منتظر یک همکار، در انتظار قطار، منتظر غروب.

گارسون که قهوه را می آورد، لبخند دوستانه ای می زند. دختر کیفی قرمز دارد، و این کیف چنان متعلق به اوست که فقط یک کیف قرمز ممکن است این قدر به خانم های جوان تعلق داشته باشد. پیش هم آمده بود که کسی قهوه ای مهمانش کند، اما بعد، دوستش و یا قطار که می آمد، دختر تشکر می کرد و می رفت.

ادامه داستان را از
اینجا بخوانید...

شکوه تالکین بودن (روزنامه شرق)

شکوه تالکین بودن
137193.jpg
مهدى یزدانى خرم:مثلى است که مى گوید، اثر بزرگ نویسنده اش را از آفت زمان دور نگه مى دارد. این مثل روشنفکرانه چنان مصداق ها و نمونه هایى به ما ارائه داده است که کمتر مى توانیم به صحت آن شک کنیم. در تاریخ ادبیات جهان بوده اند آثارى که نویسنده و خالق خود را در ذهن ها و نسل ها جاودان کرده اند و از او پرتره اى باشکوه ساخته اند. جى آر آرتالکین یکى از این پرتره هاى باشکوه است که در دوران مدرن حماسه اى کلاسیک نوشت و آن قدر موفق بود که بسیارى او را هم طراز حماسه نویسان تاریخ ادبیات کلاسیک دانسته اند. «ارباب حلقه ها» رمانى سه جلدى که با مقدمه اى به نام «هابیت» شاهکارى جهانى به حساب مى آید. ۲ سپتامبر ۱۹۷۳ روزى است که نویسنده این رمان از دنیا مى رود و ارباب حلقه ها مى ماند تا او را به واسطه کلماتش جاودانه سازد. جى آر آرتالکین نویسنده و زبان شناس انگلیسى به سال ۱۹۸۲ در آفریقاى جنوبى متولد مى شود و در طول سال هاى جوانى به تحصیل مى پردازد. تالکین در سال ۱۹۳۷ مقدمه رمان اصلى خود یعنى ارباب حلقه ها را با نام «هابیت» منتشر مى کند. از آن دوران تا سال هاى بعد از جنگ جهانى دوم تالکین به تناوب بر مفاهیم رمان جدید خود کار مى کند تا اینکه در سال هاى ۱۹۵۴ و ۱۹۵۵ رمان سه جلدى ارباب حلقه ها را که به ترتیب «یاران حلقه»، «دو برج» و «بازگشت شاه» نام دارند منتشر مى کند. تالکین با این حساب به سرعت به یکى از بزرگترین نویسندگان جزیره تبدیل مى شود و رمان وى که گویا به ظاهر براى نوجوانان نوشته شده وجهه اى فلسفى _ اندیشه اى پیدا مى کند. تالکین در ارباب حلقه ها، یک حماسه بزرگ را روایت مى کند. حماسه اى که نه زمان دارد و نه مکان و از دل اسطوره ها و قصه هاى عامیانه انگلیس بیرون آمده، داستان همیشگى خیر و شر و نبرد بین سیاهى و سپیدى که از روزگار هومر تا سال هاى زندگى ما مورد توجه و روایت قرار مى گیرد. اما اهمیت کار تالکین در اینجاست که مى تواند در جهان مدرن شده قرن بیستم، فضاها و صحنه هایى بیافریند که در عین وابستگى به سنت هاى کلاسیک، به صورت نمادین روزگار همین انسان را روایت مى کنند.

نامزدهای اسکار ایرانی...(روزنامه شرق)

نامزدهاى اسکار ایرانى اعلام شد
137190.jpg
تشکل هاى صنفى سینماى ایران،  نامزدهاى خود را از میان آثار یک سال گذشته سینماى ایران انتخاب کردند. اعضاى آکادمى خانه سینما قرار است برگزیدگان خود را از میان این نامزدها که در بخش هاى مختلف در بیست رشته سینمایى طى مراسمى در روز سینما که ۲۱ شهریورماه برگزار مى شود اعلام کنند. در میان فهرست نامزدهاى رشته هاى مختلف نهمین مراسم اهداى تندیس خانه سینما فیلم «خیلى دور، خیلى نزدیک» آخرین ساخته رضا میرکریمى با نامزدى در ۱۳ رشته در صدر جدول قرار گرفته است.این فیلم علاوه بر اینکه استقبال تماشاگران و منتقدان را به همراه داشت مورد تفقد وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى نیز قرار گرفت و او طى پیامى به کارگردان فیلم اعلام کرد: «بر این باورم که فیلم «خیلى دور، خیلى نزدیک» چشم اندازى تماشایى از جهان هستى را پیش روى مخاطبان خود ترسیم کرده است و خدا را سپاس مى گویم که ایرانى فهیم و هوشیار، در استقبال از چنین سینماى فاخر و جذابى اشتیاق نشان مى دهد. حسین صفارهرندى وزیر جدید ارشاد در ادامه پیامش آورده است: «اطمینان دارم دریچه اى که شما به دنیاى تصویر گشوده اید، سینماى ملى ما را در نیل به جایگاه حقیقى خود، بیش از پیش خواهد رساند.» صفارهرندى در آخر آورده است: «بار دیگر، احترام و خضوع بى شائبه خود را به پاى هنر جذاب و متعهد شما نثار مى کنم.»فیلم دوئل ساخته احمدرضا درویش نیز که به سبب تبلیغات و اکران گسترده در سینماهاى ایران توانست از فروش خوبى برخوردار شود با نامزدى در ۱۰ رشته بعد از فیلم میرکریمى قرار گرفته است. نامزدهاى بخش هاى مختلف این رقابت شامل بهترین فیلم، کارگردانى، بازیگر نقش اول زن و مرد، بازیگر نقش مکمل زن و مرد، فیلمنامه، فیلمبردارى، تدوین، موسیقى متن، طراحى صحنه و لباس، چهره پردازى، صدابردارى، صداگذارى و میکس، کیفیت لابراتوارى و تندیس ویژه انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایى هستند. هر بخش توسط داورانى از همان صنف سینمایى قضاوت مى شود.
• فهرست نامزدهاى جشن خانه سینما
کامران ملکى سخنگوى جشن خانه سینما نامزدهاى رشته هاى مختلف نهمین جشن بزرگ سینماى ایران را بدین شرح اعلام کرد.نامزدهاى بهترین فیلمنامه: کامبوزیا پرتوى(کافه ترانزیت)، رضا میرکریمى، محمدرضا گوهرى (خیلى دور، خیلى نزدیک)، مژگان فرح آور مقدم (ما همه خوبیم)، داریوش مختارى، کاظم معصومى و مسعودصبا(طبل بزرگ زیرپاى چپ)، پرویز شیخ طادى، حسین یادگارى(پشت پرده مه).
نامزدهاى بهترین کارگردانى:رضا میرکریمى(خیلى دور، خیلى نزدیک)، کیانوش عیارى(بیدار شو آرزو)،احمدرضا درویش(دوئل)، بیژن میرباقرى(ما همه خوبیم)،سیامک شایقى (باغ فردوس ۵ بعدازظهر).
نامزدهاى بهترین فیلم:رضا میرکریمى (خیلى دور، خیلى نزدیک)، موسسه فرهنگ تماشا (دوئل)، محمدرضا تخت کشیان(ما همه خوبیم)، سعید سعدى، امیرسماواتى، بهروز هاشمیان (گیلانه و کافه و ترانزیت).
نامزدهاى بهترین فیلم به انتخاب انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایى: خیلى دور، خیلى نزدیک، ما همه خوبیم، بیدارشو آرزو، پشت پرده مه، ماهى ها عاشق مى شوند
نامزدهاى بهترین بازیگر زن:فرشته صدرعرفایى(کافه ترانزیت)، آهو خردمند(ما همه خوبیم)، مریلا زارعى(زن زیادى)، فاطمه معتمدآریا(گیلانه)، رویا نونهالى(ماهى ها عاشق مى شوند).
نامزدهاى بهترین بازیگر مرد:مسعود رایگان(خیلى دور، خیلى نزدیک)،حمید فرخ نژاد(طبل بزرگ زیر پاى چپ)، پرویز پرستویى(بید مجنون)،رضا کیانیان(ماهى ها عاشق مى شوند)، حسین محجوب(طبل بزرگ زیر پاى چپ).
نامزدهاى بهترین بازیگر زن ایفاى نقش مکمل:لیلا زارع (ما همه خوبیم)، الهام حمیدى(خیلى دور، خیلى نزدیک)، گلشیفته فراهانى(ماهى ها عاشق مى شوند)، الناز شاکردوست(مجردها)، ژاله صامتى(گیلانه)
نامزدهاى بهترین بازیگر مرد ایفاى نقش مکمل:محسن قاضى مرادى(ما همه خوبیم)، افشین هاشمى(خیلى دور، خیلى نزدیک)، اسماعیل خلج(یک تکه نان)، کامبیز دیرباز(دوئل)، بابک حمیدیان(طبل بزرگ زیر پاى چپ). همچنین نامزدهاى بخش هاى بهترین چهره پردازى، صدابردارى، صداگذارى و میکس، موسیقى متن فیلم، طراحى صحنه و لباس، تدوین، فیلمبردارى، انیمیشن، فیلم کوتاه داستانى، فیلم مستند، بهترین کیفیت لابراتوارى در یک فیلم سینمایى و بهترین جلوه هاى ویژه در این رقابت سینمایى حضور دارند.
• نحوه اهداى اسکار ایرانى
برگزارى جشن سینماى ایران که از نه سال پیش آغاز شده روش و برنامه ریزى و حتى نحوه اهداى جوایز آن به شیوه جایزه اسکار در آمریکا است. این جشن که به نوعى با جشنواره فیلم فجر که جشنواره اى دولتى است رقابت مى کند، برندگانش توسط یک صد و هشتاد نفر از اعضاى تشکل هاى صنفى سینمایى انتخاب مى شوند.

شعر. کیوان قنبری


keyvan_e_ghanbari

                                                                                                                                                           تصویر بزرگتر
با سلام ...
امروز شعرهایی از دوست عزیزم آقای کیوان قنبری را گذاشتم... امیدوارم شما هم مثل من با خوندن اشعارش دل دل خوندن شعر های دیگر ایشونو داشته باشین.
آقای مهندس کیوان قنبری از دوستان دوران دانشگاه و هنوز منه...

« آرشیو »

 من می خرم ،

 بعد ،

 این روزنامه هر روز دو نیمه به شب می رسد

 برای ماندن در زیر پل

 و

 خواندن در کناراُجاق

 اما همواره هر نیمه به آن نیمه ی دیگر فکر می کند

 ماندن

 یا

 خواندن .

 سطرها جلوی مان صف کشیده اند ؛

 به زندان افتاده ایم

 اشتباه نکن ،

 وضع من از تو- که نمی خوانی - بهترنیست 

 می توانی بیایی این اُجاق را با هم بسوزیم .

 تنها آنکه روزنامه می فروشد ،  

 پولش را می برد   ،

 و آنکه خودش را در روزنامه ،

 به هیچ نیمه ای نمی اندیشد .

آخرش هم، همین روزها، شب شیرجه می زند توی این نیمه،

 اجاق ، خاموشُ

 می آیم که با هم یخ بزنیم

 و روزنامه کامل شود ،

، شر بخوابد ،

 تا فردا که بخرد ؟! ...  .

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
شعرهای دیگری از همین شاعر را از
اینجا بخوانید...