بیتوته

شعر و ادب

بیتوته

شعر و ادب

بعد سالها سکوت...



از همان اول برای عشق تعارف داشتی! 

گرچه گاهی وقت دل بردن تکلّف داشتی! 


کوچه مان بوی سپند و عود و عنبر میگرفت

چون که از شهر خودت عزم تشرف داشتی! 


کنج دنجی تا بدست آرم تو را در کوچه نیست 

گاه گاهی هم اگر قصد توقف داشتی! 


من پر از رنج زلیخا، تیغ و انگشت و ترنج... 

در جواب خواستن، انکارِ یوسف داشتی! 


هم سلوک عشق در تو هم رموز دلبری

پیش چشمت خانقاهی از تصوُّف داشتی! 


مجلس شوری ست در دل از تو میترسم ولی

پیش تر ها در پَسِ بُغضَت لیاخوف داشتی !


رفته بودی، گر چه “رفتن“ میل هر بارت نبود

با خودت هم نازنین من، تعارف داشتی! 


علی جهانیان 

٩ شهریور ١۴٠٠ 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد