بیتوته

شعر و ادب

بیتوته

شعر و ادب

بدرود (به مناسبت هشتادمین سالگرد تولد احمد شاملو)

برای ِ زیستن دو قلب لازم استشاملو
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوست‌اش بدارند
قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید
قلبی برای ِ من، قلبی برای ِ انسانی که من می‌خواهم
تا انسان را در کنار ِ خود حس کنم.




دریاهای ِ چشم ِ تو خشکیدنی‌ست
من چشمه‌ئی زاینده می‌خواهم.


پستان‌های‌ات ستاره‌های ِ کوچک است
آن سوی ِ ستاره من انسانی می‌خواهم:


انسانی که مرا بگزیند
انسانی که من او را بگزینم،
انسانی که به دست‌های ِ من نگاه کند
انسانی که به دست‌های‌اش نگاه کنم،
انسانی در کنار ِ من
تا به دست‌های ِ انسان‌ها نگاه کنیم،
انسانی در کنارم، آینه‌ئی در کنارم
تا در او بخندم، تا در او بگریم...




خدایان نجات‌ام نمی‌دادند
پیوند ِ تُرد ِ تو نیز
نجات‌ام نداد

نه پیوند ِ تُرد ِ تو

 

 

نه چشم‌ها و نه پستان‌های‌ات

 

 

نه دست‌های‌ات



کنار ِ من قلب‌ات آینه‌ئی نبود
کنار ِ من قلب‌ات بشری نبود...

۱۳۳۴


نظرات 3 + ارسال نظر
. . . یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:09 ب.ظ http://www.moglog.blogspot.com

یادی از دوستان قدیم هم میکنی ؟ دوستان خیابان سمیه ... زیر زمین ... چت ... سیگار و دعوای سر شام !!! علی آقا ! شناختین ؟؟!! یه نشونه میدم !‌: قرار بود یه فیلم واسه من رایت کنی ! هنوزم قراره ؟!!
راستی ! وبلاگ قشنگی داری ! تبریک میگم ...

وحید سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:40 ب.ظ

سلام سهیل جان!
چطوری؟ خوبی؟
راستی چرا از قهوه خونه روبروی دانشگاه امیر کبیر یادی نکردی ؟
امیدوارم هر جا که هستی موفق باشی.

امینه دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:24 ب.ظ

دل خسته ام از اینجا
از ادمای دنیا
همین امروز و فردا
دل و می زنم به دریا
تولدش مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد