-
پس از ۵۸ سال اولین مجموعه شعر احمد شاملو تجدید چاپ می شود.
سهشنبه 5 مهرماه سال 1384 14:10
سیاوش شاملو: خوانندگان آثار پدرم باید بدانند " شاملو " که بود و درنهایت شعرش به کجا رسید آیدا شاملو: مسؤولیت انتشار کتاب" آهنگ های فراموششده" برعهده "سیاوش شاملو" است پس از گذشت 58 سال، اولین مجموعه شعر "احمد شاملو"،" آهنگ های فراموش شده" که سال 1326 منتشر شده بود و در برگیرنده اولین سرودههای " احمد شاملو" است ،...
-
همان داستان همیشگی (نمایشنامه)
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1384 14:33
داریو فو ـ فرانکا رامه همان داستان همیشگی ترجمه: نازنین قازیاری موسیقی : ( نور بررو ی زن ی که بر سک وی پایین صحنه به پشت دراز کشیده و به خود م ی پیچد ودر تقلاست م ی تابد.) نه نه خواهش می کنم ! خواهش می کنم دست نگه دار ! اونجوری نه ، نفسم در نمیآد ! داری منو لِه می کنی . بسه، میشه گردَنمو لیس نزنی ؟ نه تو گوشمم نه !...
-
ماری-ولادمیر ناباکوف(هفتان)
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1384 14:12
در ستایش یک عشق نافرجام قبلالتحریر: به پیشنهاد خسرو یکی دو هفتهای میشود که یک بخش جدیدی را در ایرانشهر شروع کردهام و در آن هر روز در ستایش یکسری پیشنهادهای فرهنگی ـ هنری مینویسم. از اینکه چه کتابی بخوانیم و چه فیلمی ببینیم و به تماشای چه تئاتر و نمایشگاهی برویم. یک جورهایی شبیه به همین وبلاگ. در طراحی جدید...
-
داستایوفسکی- رمان شبهای روشن
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1384 04:28
داستایفسکی، فرزند دوم پزشک ویژه مستمندان، در مسکو به جهان آمد. ظاهراً نخستین سال های زندگیش در محیطی محصور و منزوی سپری شد. پدرش مردی تندخو و مستبد و مشروبخوار بود و با این همه با توجه به معیارهای زمانه از تحصیلات عالی برخورداری داشت؛ مادرش زنی فرهیخته تر از پدر و از خانواده ای اصیل بود. خانواده داستایفسکی، به جز...
-
صمد بهرنگی
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1384 04:12
"صمد بهرنگی" در دوم تیر ماه 1381 در محله چرنداب تبریز ، کوچه اسکویی در خانواده ای که فقر در خانه شان چمبره زده بود ، متولد شد ؛ او که از همان کودکی با فقر زاده شده بود ، روحش با فقر عجین شد و تا آخر عمر نیز به مردم طبقه ای که از آن برخاسته بود، پشت نکرد. سال 1325 نام او را در مدرسه 21 آذر نوشتند ، سال های مدرسه می...
-
گنجشکک اشی مشی (به یاد فرهاد)
شنبه 12 شهریورماه سال 1384 10:53
گنجشکک اشی مشی به یاد «فرهاد مهراد» در سالروز رفتن او - گروه فرهنگی ، نگار گوهری – هشتم شهریور سومین سالروز خاموشی آوازه خوان شهیر ایرانزمین ، «فرهاد مهراد» است. توی قاب خیس این پنجره ها عکسی از جمعه غمگین می بینم چه سیاهه به تنش رخت عزا تو چشاش ابرای سنگین می بینم داره از ابر سیاه خون می چکه جمعه ها خون جای بارون می...
-
داستان کوتاهی از پیتر بیکسل
شنبه 12 شهریورماه سال 1384 10:50
● یک داستان کوتاه، خیلی کوتاه... کتابی می خواندم به نام"آمریکا وجود ندارد!" مجموعه داستان های کوتاه پتر بیکسل، نویسنده آلمانی که بسیاری او را استاد کوتاه نویسی می دانند. درون مایه داستان ها بیشتر تنهایی آدم ها هست و نداشتن مخاطب و دوری آدم ها از یکدیگر حتی وقتی به هم نزدیکند. فکر کردم شاید بد نباشد لذت خواندن یکی از...
-
شکوه تالکین بودن (روزنامه شرق)
شنبه 12 شهریورماه سال 1384 10:43
شکوه تالکین بودن مهدى یزدانى خرم: مثلى است که مى گوید، اثر بزرگ نویسنده اش را از آفت زمان دور نگه مى دارد. این مثل روشنفکرانه چنان مصداق ها و نمونه هایى به ما ارائه داده است که کمتر مى توانیم به صحت آن شک کنیم. در تاریخ ادبیات جهان بوده اند آثارى که نویسنده و خالق خود را در ذهن ها و نسل ها جاودان کرده اند و از او...
-
نامزدهای اسکار ایرانی...(روزنامه شرق)
شنبه 12 شهریورماه سال 1384 10:39
نامزدهاى اسکار ایرانى اعلام شد تشکل هاى صنفى سینماى ایران، نامزدهاى خود را از میان آثار یک سال گذشته سینماى ایران انتخاب کردند. اعضاى آکادمى خانه سینما قرار است برگزیدگان خود را از میان این نامزدها که در بخش هاى مختلف در بیست رشته سینمایى طى مراسمى در روز سینما که ۲۱ شهریورماه برگزار مى شود اعلام کنند. در میان فهرست...
-
شعر. کیوان قنبری
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 04:16
تصویر بزرگتر با سلام ... امروز شعرهایی از دوست عزیزم آقای کیوان قنبری را گذاشتم... امیدوارم شما هم مثل من با خوندن اشعارش دل دل خوندن شعر های دیگر ایشونو داشته باشین. آقای مهندس کیوان قنبری از دوستان دوران دانشگاه و هنوز منه... « آرشیو » من می خرم ، بعد ، این روزنامه هر روز دو نیمه به شب می رسد برای ماندن در زیر پل و...
-
داستان کوتاه.جواد مجابی
شنبه 29 مردادماه سال 1384 03:47
باد ر وز از ماه بهمن دیروز بوراندخت، با من دیدارکرد. پیکری این همه نشاطانگیز و ظریف، در صندوقی به زیرزمین خانهی پدری پنهان مانده بود و از حضورش این همه نزدیک به ما، هیچ خبر نداشتیم. نمیدانم چه کسی صندوق را دیروز آورده بود بالا و قفل از آن گشوده بود. بوراندخت، سرخموی و گلرنگ تماشاگر کتابها و تابلوها و سکههای...
-
ه.ا.سایه(هوشنگ ابتهاج)
جمعه 28 مردادماه سال 1384 23:10
درباره امیرهوشنگ ابتهاج آینه در آینه امیرهوشنگ ابتهاج (هـ. الف. سایه) شاعر و ادیب - متولد ۱۳۰۶ رشت - پایان تحصیلات متوسطه در زادگاه - چاپ اولین مجموعه اشعار با نام «نخستین نغمه ها» در رشت ۱۳۲۵ که در قالب شعر کلاسیک بود - انتشار مجموعه «سراب» نخستین تجربه در زمینه شعر نو ۱۳۳۰ انتشارات صفى على شاه - انتشار اولین مجموعه...
-
ادبیات داستانی جهان(برگرفته از سایت سخن)
جمعه 28 مردادماه سال 1384 23:04
در این قسمت به معرفی کتب ادبیات داستانی دنیا می پردازیم. کتب داستانی جهان
-
نویسنده برای حرفهای شدن، باید آزادی و امنیت و رفاه داشته باشد
جمعه 28 مردادماه سال 1384 03:34
گفتگو با جواد مجابی، نویسنده و شاعر یوسف علیخانی دکتر جواد مجابی، شاعر، نویسنده، نقاش و منتقد، از جمله شخصیتهای قابل تامل این سالهای ادبیات ایران بوده است. آثار بسیاری از او منتشر شده: یازده مجموعه شعر، چهار مجموعه طنز، هجده کتاب پژوهشی، شش مجموعه داستان کوتاه، یازده رمان، چهار کتاب و سه نوار برای کودکان، و پانزده...
-
چنار (هوشنگ گلشیری).قسمت دوم
جمعه 28 مردادماه سال 1384 03:30
افسر قد کوتاهی که سبیل نازکی پشت لبش سبز شده بود از پشت به مردم فشار می آورد و آنها را پس و پیش می کرد . وقتی جلو رسید سر پاسبانها داد زد : زود باشین اینا رو متفرق کنین افسر تازه رسیده بالا را نگاه کرد و بعد از پاسبانها که خبردار ایستاده بودند پرسید : اون بالا چکار داره ؟ یکی از آنها زیر لبی گفت : می خواد خودکشی کنه...
-
چنار (هوشنگ گلشیری).قسمت اول
جمعه 28 مردادماه سال 1384 03:22
چنار نزدیکیهای غروب بود که مردی از یکی از چنارهای خیابان بالا می رفت دو دستش را به آرامی به گره های درخت بند می کرد و پاهایش را دور چنار چنبره میزد و از تنه خشک و پوسیده چنار بالا می خزید . پشت خشتک او دو وصله ناهمرنگ دهن کجی می کردند و ته یک لنگه کفشش هم پاره بود مردم که به مغازه ها نگاه می کردند برگشتند و بالا رفتن...
-
بولداگ. آرتور میلر .ترجمه: اکرم کبیری.(قسمت سوم)
یکشنبه 23 مردادماه سال 1384 15:31
. متوجهی شکم ورمکردهاش شد. کیک روی زمین بود و بیشترش خورده شده بود. مادر فریاد زد:" کیکم!" و ظرف کیک را همراه باقیماندهی آن برداشت و بالا نگه داشت تا از دسترس تولهسگ دور باشد، هر چند چیز زیادی از آن نمانده بود. پسر سعی کرد روور را که به طرف اتاق نشیمن فرار میکرد، بگیرد. مادر پشت سرش فریاد زد:" فرش!" روور حالا در...
-
بولداگ. آرتور میلر .ترجمه: اکرم کبیری.(قسمت دوم)
یکشنبه 23 مردادماه سال 1384 14:35
درِ داخلی زیرِ پلکان باز شد، زنی بیرون آمد و از بین میلههای آهنی غبارگرفتهی درِ بزرگِ بیرونی به او نگاه کرد. لباس ابریشمی بلند و گشادی به رنگ صورتی روشن پوشیده بود، و موهای مشکی بلندش روی شانهها ریخته بود. جرات نکرد مستقیم به صورتش نگاه کند. میتوانست نگرانی زن را حس کند. خیلی سریع پرسید او بوده که آگهی داده؟ رفتار...
-
بولداگ. آرتور میلر .ترجمه: اکرم کبیری.(قسمت اول)
شنبه 22 مردادماه سال 1384 23:10
پسر این آگهی کوتاه را در روزنامه دید: "تولهی بولداگ قهوهای با خالهای سیاه، هر کدام سه دلار." تقریبا ده دلار از راه نقاشی ساختمان درآمد داشت که هنوز به حساب نگذاشته بود. هیچ وقت توی خانه سگ نداشتند. وقتی این فکر به سرش زده بود، پدر داشت چرت میزد و مادر بریج بازی میکرد. پرسیده بود فکر خوبی نیست؟ مادر بیاعتنا شانه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1384 09:27
امروز به مطلبی برخوردم که دیدم نوشتن آن خالی از لطف نیست. داستان ترجمه شده ای از گیپ هادسون نویسنده معاصر آمریکایی «[جرج بوش با ارسال یک نامهی شاهانه] کتاب مرا "ضد وطن پرستانه" و "مسخره" توصیف کرد و گفت که "به لحاظ نوشتاری واقعاً ضعیف است." معلوم بود که او از کتاب من اصلاً خوشش نیامده است.» از این نویسنده کتاب «آقای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1384 09:24
آقای رییسجمهور عزیز گیب هادسون / ترجمه امیرمهدی حقیقت 17 اکتبر 1991 واشنگتن دیسی خیابان پنسیلوانیا کاخسفید رییسجمهور ایالات متحده جناب آقای جورج بوش آقای رییسجمهور عزیز انگار همین دیروز بود، قربان . بله قربان، در دریای توفانی زندگی من، روزی که با هم آشنا شدیم، عین یک فانوس دریایی پیش چشمم برق میزند . اولین...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 مردادماه سال 1384 11:55
این قلم ها که به خاک افتادند همه در بند دو خط فریادند درد، کمبود ورق کاغذ نیست مطلب این نیست که انشا دادند آی آقای معلم بنویس بنویس آینه ها آزادند تا نخوردی سر خط کش بنویس بنویس آب به بابا دادند بنشین دست به سینه که کتاب دفتر و مدرسه بی بنیادند این همه قصه نوشتند آخر باز هم آب به بابا دادند با همه وسعت این تخته سیاه...